ماه مبارک رمضان در هر فصلی از سال برای ایرانی‌ها دست کمی از نوروز نداشت و در طول یک ماه باعث تغییرات فراوانی درسبک زندگی وکسب و کار آنها می‌شد. بسیاری از سنت‌های زیبا و حسنه انسانی و همچنین مشاغل و عادات به واسطه این ماه پرخیر و برکت واعتقادات مذهبی میان مردم گل می‌کرد و پررونق می‌شد.

«آفتاب بی رمق بعد از ظهر در حال کم کردن گرمایش است. در روزگاری که هیچ خبری از آسمان خراش‌های چندطبقه نیست، نسیم نیمه ملایمی بدون هیچ مانعی برگ‌های درختان را تاب می‌دهد، و مردمی که دور حوض میانی بزرگترین مسجد پایتخت یعنی سپهسالار حلقه زده‌اند. یک عده نشسته و یک عده هم ایستاده‌اند. در دل صحن مسجد در میان دکان‌ها و بساط گوناگون دستفروش‌ها، زن‌ها و مردهایی دیده می‌شوند که در حال خرید و تماشای غرفه‌ها هستند.»

نکته جالبی که در ماه رمضان در دوره قاجار به ویژه تاریخ معاصر در فضای شهر و محله‌ها به ویژه مساجد مشهود بود، تغییر سبک زندگی مردم و بسیاری از عادت‌ها و رفتارهای جمعی بود. چارلز ادواردپیت در کتاب سفرنامه خراسان و سیستان درباره این تغییرات می‌نویسد”کسی که در ایران زندگی نکرده است، نمی‌تواند بفهمد با شروع ماه رمضان چگونه همه چیز زیر و رو می‌شود. روزها تبدیل به شب و شب‌ها تبدیل به روز می‌شوند.”

تغییر در کسب وکارها

یکی از تغییرات در سبک زندگی مردم تهران در ایام ماه رمضان، تغییر در کسب وکارها بود. به واسطه این ماه و تعطیلی بسیاری از مشاغل، در مقابل برای پرکردن اوقات فراغت مردم مشاغلی مانند معرکه گیری، دستفروشی، مسئله گویی و .. بازار پرمشتری داشتند. درباره بازار مشاغل ماه رمضانی یکی از خاطرات سعید نفیسی را روایت میکنیم: «میرزا ابراهیمخان تفرشی» له له ای که ما داشتیم اعتقادی مفرط به «صدرالعلما» داشت که در مسجد «سید عزیزالله» بازار نماز می‌خواند.

او اغلب روزها ما را با خود به آن مســجد می‌برد و ۴ یا ۵ ساعت در آن مسجد بودیم. در صحن مساجد بزرگ دیگر مانند «مسجد شاه» یا «مسجدجامع» معروف به «مسجد جمعه» و «مسجد سپهسالار» قدیم دربازار «پامنار» و «مسجد سپهسالار جدید» در جوار «هارستان» در هر گوشه‌ای بساطی پرمشتری و رونق برپا بود. در یک گوشه مردم گرد مسئله گو حلقه زده بودند. یک جا درویشی بساط گسترده و مداحی می‌کرد و مناقب می‌گفت. در سراسر ماه رمضان تقریبا از ظهر به بعد مردم در بیرون از خانه‌ها وقت می‌گذراندند. مردم طبقه سوم (جامعه) در بازار اطراف مسجد شاه و خیابان ناصرخسرو گرد می‌آمدند.

بساط گستری و حراج شبانه

جالب ترین بخش ماجرا تفریحات مردم و بره کشون کاسبان در میدان‌های اصلی پایتخت بود. جوانان خوش سلیقه طبقه اول و دوم ثروتمندان، گردش مطلوب‌شان خیابان بهارستان و مسجد سپهسالار جدید بود. از روز اول رمضان عده بسیاری از فروشندگان در خیابان نظامیه تا ضلع جنوبی میدان بهارستان بساط‌های رنگارنگ می‌گستراندند. انواع مختلف اجناس خرازی و پارچه و چینی و بلور و اسباب بازی برای فروش عرضه می‌داشتند و دسته دسته مرد و زن از میدان بهارستان تا سرچشمه در رفت و آمد بودند تا نزدیک غروب و نزدیک افطار جمعیت از هم گسیخته نمی‌شد.

نمایشگاه اجناس فرنگی

اما جذابیت تغییر اصناف و مشاغل رمضانی فقط برای ایرانی جذاب و پرمخاطب نبود حتی برای نویسندگان و جهانگردان خارجی هم این همه تغییر و تکاپو جالب بود و در نوشته‌هایشان به این موضوع اشاره داشتند. ادوارد پولاک پزشک خارجی ناصرالدین شاه، به بازار داغ فروش اجناس خارجی یا همان فرنگی اشاره می‌کند و در کتاب «ایران و ایرانیان» می‌نویسد: زندگی در ماه رمضان کاملا دگرگون می‌شود. مردم شب‌ها بیدار می‌مانند و روز را تا طلوع ستارگان می‌خوابند. شب‌ها قرآن می‌خوانند و قبل از پدیدار شدن شفق در شهرها توپی شلیک می‌شود به نشانه آنکه از آن لحظه به بعد باید از خوردن و نوشیدن پرهیز کرد. نماز صبح را می‌گزارند و می‌خوابند و بعد از ظهرها مساجد پر از مؤمنین می‌شود. دیگران تا غروب آفتاب که به بازار بزرگ به نمایشگاه اجناس فرنگی تبدیل شده است درنگ می‌کنند.

رونق قهوه خانه‌ها و کله‌پزی‌ها

قهوه خانه‌ها هم طرف افطار باز می‌شد و برنامه‌های خاصی اعم از پرده خوانی، شاهنامه خوانی، شعرخوانی یا ترنا بازی داشتند و بساط قلیان کشی و مشاعره هم مهیا بود، البته بعضی‌ها فالوده و یخ در بهشت و خرما هم به پذیرایی‌هایشان اضافه می‌کردند، ولی از دیزی خبری نبود.

فصل بامیه و رونق بنکداری

معمولا به دلیل تحمل ســاعت طولانی دست کشیدن از خوردن و نوشیدن و روزه داری در ماه رمضان به نحوی بهار خوردنی‌های خوشمزه هم محسوب می‌شد. چون اهل خانه به ویژه زن‌ها از چند ماه قبل به فکر آماده کردن آذوقه و اسباب غذایی مناسب افطار و سحر بودند. از تحولات ماه رمضان آمدن زولبیا و بامیه، گوش فیل و پشمک بود. این خوراکی‌ها فقط در همین ماه به بازار می‌آمد. در واقع به تعبیری کار و کاسبی زولبیا و بامیه فروشی در ماه رمضان پر رونق و مشتری بود. به نحوی که روایت است، مظفرالدین شاه که از طرفداران پر و پا قرص زولبیا و بامیه بود، هر وقت هوس زولبیا و بامیه می‌کرد، میگفت: ماه رمضان هم نمی‌آید که زولبیا و بامیهای سیر نوش جان کنیم

رافت کاسبان در توزین کالا

یکی از رفتارهای جالب کاسبان در تهران قدیم در آستانه ماه مبارک قرار دادن تکه سنگی در کفه ترازو بود تا کاسب مشغول الذمه مردم نشود. کسبه معتقد بودند در ماه رمضان باید کالا مورد نیاز مردم را سرک کشیده و به اصطالح عامه چرب‌تر محاسبه کنند. خیلی‌هایشان هم بدون اینکه نظارتی از طرف دولت باشد جنس‌های خود را ارزانتر می‌دادند و در ازایش از مردم می‌خواستند فاتحه وطلب آمرزشی برای او و خانوده‌اش کنند.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code