کار امروز به فردا مگذار
اینکه تختخوابم را بهدرستی مرتب کرده بودم، برایم شانس گرفتن پاداش به همراه نداشت، چون این چیزی بود که از من انتظار میرفت. این اولین وظیفهی هر روزم بود و انجام درستش بسیار اهمیت داشت. این کار نظم و انضباط و توجهام به جزئیات را نشان میداد و در پایان روز به من یادآوری میکرد که کاری را به نحو احسن انجام دادهام؛ چیزی که به آن افتخار کنم، هرچند وظیفهی بسیار کوچکی باشد.
تو بهتنهایی از عهدهاش برنمیآیی
اگر میخوای جهان رو تغییر بدی کسی رو پیدا کن تا برای پارو زدن بهت کمک کنه.
هیچیک از ما از لحظات دردناک زندگی در امان نیستیم. مثل آن قایق پارویی کوچک که اساس تمرینات دورهی نیروی دریایی ما بود، لازم است که همهی ما گروهی از افراد خوب و درست را برای رسیدن به مقصد زندگی در کنار خود داشته باشیم. ما بهتنهایی از پسِ پارو زدن برنمیآیید. کسی را پیدا کنید تا زندگی خود را با آن قسمت کنید. تا جایی که امکان دارد دوست پیدا کنید و هرگز فراموش نکنید که موفقیت شما در گرو دیگران است.
باید جسارت زیادی داشته باشی
اگه میخوای دنیا رو تغییر بدی با موانع شاخ به شاخ شو.
سرهنگ دوم ارتش که مسئول ماموریت آزادسازی بود، به من اطلاع داد که باید حملهی خطرناکی را در روز انجام دهند. بدتر از همه این بود که تنها راه برای انجام موفق عملیات فرود سه هلیکوپتر نیروی نجات در میان آن محوطهی کوچک بود. ما در مورد گزینههای دیگرِ تاکتیکی صحبت کردیم ولی سرهنگ دقیقا درست میگفت؛ اگر شانس غافلگیر کردن دشمن را داشته باشید، بهتر است شبانه برای عملیات نجات اقدام کنید، ولی این بار این گونه نبود و اگر نمیجنبیدیم گروگانها جابهجا و یا کشته میشدند. من ماموریت را تایید کردم و ظرف چند دقیقه، نیروی نجات سه هلیکوپتر شاهین سیاه را اعزام کرد و در مسیر محوطهی گروگانگیری مستقر شدند.
در موقعیت درست قرار بگیرید
اگه میخوای دنیا رو تغییر بدی بهترینِ خودت در تاریکترین لحظات باش.
با سقوط هواپیمای سی وی – ۲۲ و مرگ خلبان و چندین خدمه، افسرانی از همان واحد کنار هم جمع شدند و با تقدیم احترام، روز بعد به آسمان رفتند – با آگاهی از اینکه برادران سقوط کردهی آنها میخواهند تا آنها هم به آسمان بروند و ماموریتشان را ادامه دهند.
نویسنده: ویلیام اچ. مکریون
ترجمه: حسین گازر