در جنوب ایران آنقدر جزیره و بندر هست که بتوان با یک برنامه ریزی درست و حسابی، هزینه چند سفر را با هم درآمیخت و یک سفر دریایی متفاوت را تجربه کرد؛ یعنی به جایی رفت که مردمانش با دریا انس دارند و رویای ما، زندگی هر روز آنهاست.
سفر دریایی و جزیره گردی برای خیلی از ما ایرانیها در کشــور خودمان، شاید فقط یک رویا باشد. به خصوص که نه در شهرهایمان رودخانههای عریض و طویلی هست و نه کشورمان در موقعیتی قرار گرفته که سفر با کشتی متفاوتترین راه رسیدن به دیگر کشورها باشد. اما این رویا با کمی خلاقیت و بستن بار سفر چند روزه، خیلی راحت به حقیقت میپیوندد.
خواهر یعنی: آرام، بدون توفان
از همان اولین سالهای دبستان بــود که در درسهایمان میخواندیم هرجا که آب باشــد، آدمها یک زندگی جمعی را شــروع میکنند. پس اسـطورهها و باورها و آیینهای مردم ساحلنشین آنقدر اصیل است که وقتی پای حرفهایشان مینشینیم (حتی پای حرفهای امروزیهایشان)، احساس میکنیم، با یک حافظه تاریخی عجیب مواجه هستیم که در طول سالیان دراز، نسل به نسل منتقل شــده و بسیاری از اتفاقات عمومی تغییری در آن ایجاد نکرده است.
اصلا، در ســفر به جنوب ایران، غیر از دیدن طبیعت زیبا و بکر که روزانه تغییر میکند، باید به دیدن آدمها رفت و پای حرفهایشــان نشست؛ مثال در بازار قدیمی بندرعباس باید پای حرفهای زنان ماهی فروش و میگو فروش نشست و به نگاههایشان خیره شـد. باید کنار ساحل پای حرفهای ناخداها و ماهیگیران نشست و به چشمهایشان که عادت کردهاند، دور و نزدیک را خوب رصد کنند، خیره شــد و هزار حرف ناگفته از آن خواند. باید حرفهایشــان را شنید که چطور هوا را پیشبینی میکنند. چطور به رزق تورهایشان ایمان دارند و راضی هستند. چطور ماهیها را میشناسند و با آنها حتی ارتباط برقرار میکنند. انگار یادشان رفته که خیلی از امکانات مدرن در اختیارشان قرار نگرفته و در بعضی چیزها محرومیتهای اساسی نصیبشان شده و… جنوبیها مردمان نجیبی هستند که کنارشان احســاس امنیت میکنی و خیالت از همه چیز راحت اســت.
زندگی کنار مردم ساحلنشــین و جزیرهنشین یادتان میدهد کــه باید به رزق روزانهای که خدا برایتان میرساند، راضی باشید و آرام بگیرید. حتی باید زندگی را با طبیعت و خصوصا آب و هوا تنظیم کرد. این تسلیم شدن محض در برابر حادثهای که رخ دادنش دست هیچ کس نیست، تحولی در درونتان ایجاد خواهد کرد. پس باید هر چند وقت یکبار به سراغ مردمان ساحلنشین رفت و زندگی را از دید آنها چشید و بعد هنگام بازگشت به زندگی روزمره شهری، بعضی از قوانین نانوشته خود را اصلاح کرد یا تغییری در آنها ایجاد کرد تا اوضاع تغییر کند.
کوله بار سفر را چگونه ببندیم؟
فقط وسایل ضروری! یک کوله پشتی همراهتان داشته باشید و در آن فقط وسایل ضروریتان را قرار دهید. خصوصا که احتمالا هوای گرم جنوب شاید با مزاجتان سازگار نباشد و داشــتن یک چمدان یا کوله خیلی ســنگین اذیتتان خواهــد کرد.
این وسایل را حتما در کیفتان بگذارید
- یک روانداز سبک، یک بطری آب
- یــک کرم ضدآفتاب (برای مواقع کاملا ضــروری)
- کمی پول نقد (چون شاید گاهی به راحتی به دستگاه کارتخوان دسترسی نداشته باشید)
- لباسهای خنکی که نخی باشند و بدنتان را عرق سوز نکنند و بوی عرق هم نگیرند
- کمی خوردنی سـبک (چون همیشه به راحتی نمیتوان به سوپر مارکت دسترسی پیدا کرد)
- دمپایی برای عوض کردن کفشها هنگام قدم زدن در ساحل
- بقیهی کیفتان را هم با وســایل شخصی مورد نیازتان پر کنید
چه بخوانیم؟
اگر پیش از سفر یا حتی پــس از آن فرصت دارید، به سراغ کتابهایی که در حال و هوای جنوب نوشته شدهاند هم بروید. تعدادی از نویسندگان هســتند که یا خودشان متولد مناطق جنوبــی ایرانند یــا علاقهمند به این مناطق. پس کتابهایشــان تصویر خوبی از آداب و رسوم و حتی باورهای مردم جنوب میدهند و این دقیقا یکی از خاصیتهای رمان و داستان است که هم دایرهی لغات خواننده را در این زمینه زیاد میکند و هم کمی تاریخ و طرز زندگی آنها را به ما نشان میدهد.
یکی از نمونههای خوب، رمان «تنگســیر» نوشته صادق چوبک اســت که حتی در انتهای آن فهرست لغاتی هم وجود دارد تا معنای کلمات ناشناخته را پیدا کنید. عبــاس عبدی هم کتابی با عنوان «دریا خواهر اســت» دارد که داستانهایش در فضای جنوب و جزیرهی قشم میگذرد.
در ادبیات جهان هم از مشهورترین کتابهایی که در فضای دریا نوشته شدهاند، باید به «پیرمرد و دریا» ارنســت همینگوی و «موبی دیک» نوشته هرمان ملویل اشاره کرد. البته دریا در نوشتههای شاعران و نویسندگان، گاهی به عنوان نماد به کار میرود. مثال در «زیباترین غریق جهان» نوشته گابریل گارسیا مارکــز، غریقی که از دریا پیدا میشود، نماد جنبههای فراموش شــده مردمی اســت که از ناخودآگاهشان مجالی برای بروز پیدا کرده.
چه بخوریم؟
خواهش میکنم در جنوب ایــران بیخیال فست فود شوید، به جز ســاندویچهای ماهی جنوبی که واقعا خوشمزه هستند. شما تا جنوب ایران رفتهاید، حیف است اگر انواع ماهیهای خوشمزه جنوبی و میگو و نانهای محلی و سمبوسهها را امتحان نکنید.
به سراغ بومیها بروید، زنانی که برای خودشان آشپزخانهای درست کردهاند و با سلیقهای مسافرپسند برایتان غذاهای لذیذ میپزنـد: هواری، قلیه ماهی و… احتملا هر جا سفرهای برایتان پهن شود، یک ظرف خرما هم کنار غذا میبینید. اگر فردی سردمزاج هستید، حتما خرما بخورید تا از این همه ماهی و میگو سردیتان نکند.