فهرست مطلب
دره طولانی و پر کشـش کشار بالا و پایین در کیلومتر ۱۰ جاده کن – سولقان قرار دارد. سراسر دره توسط درختان خودرو و کاشته احاطه شده و دارای محیطهای مناسب برای گشت وگذار در کنار رودخانهای کوچک است.
از اول ده سولقان، ۱۰۰ متر که جلوتر بروید، یک بریدگی به چشم میخورد که چندان به جاده شبیه نیست اما با کمی پرس و جو متوجه میشوید که جاده «کشار» از همین جا شوع میشود. تا دوراهی کشار، نزدیک به ۲ کیلومتر راه است. از اینجاست که یک مسیر برای کشار پایین جدا میشود و به اعماق دره میرود و یکی هم مسیر صاف جاده است که به کشار بــالا میخورد.
اگر کمی گوشهایتان را تیز کنید، از اعماق دره، صدای جریان آب را میشنوید. باد در کوه میپیچد و صدایش بیشباهت به زوزه گرگ نیست. جلوتر که بروید، باز هم به یک دوراهی میرسید. از اینجا به بعد، راه دوباره آسفالته میشود. راه کشار بالا سمت چپ جاده است؛ یعنی جایی که وارد خود ده میشوید و از آنجا میتوانید به باغهایش هم دسترسی پیدا کنید. کشاورزان این روستا نسبت به خاک و زمین و ملکشان متعصباند؛ پس باید از هرگونه دست درازی به میوهها خودداری کنید. جنس کوهها ترکیبی از سنگ و خاک است و رنگ قهوهایشان از مناسب بودن خاک این کوهها برای کشاورزی خبر میدهد. به خاطر همین شرایط اقلیمی مناسب گیلاسهای تکدانه کشار خیلی معروف است، همینطور هلوهای هسته جدای آن.
یک روستا و این همه صفا
نزدیک به هزار نفر در روستا زندگی میکنند که سهم کشار بــالا نزدیک به ۹۰۰ نفر و کشار پایین هم حدود ۴۰۰ نفر است؛ یعنی اکثریت در کشار بالا سکونت دارند. کشار چهار طایفه بزرگ دارد و بقیه اهالی به قول ساکنان «خرده پاچه»اند یعنی کم جمعیتاند. «سادات»، «اصفهانی»، «ملکی» و «آمحمدی» که این آخری، باید «آقامحمدی» بوده و به دلیل کم حوصلگی در ادای کلمات، تغییر یافته باشد. این بی حوصلگی در ادای کلمات، در میان صحبت پیرمردان ده بیشتر به چشم میخورد؛ کلمات کشیده و خمیازهدار.
لهجهشان به لهجههای گیلانی و مازندرانی خیلی نزدیک است؛ همانطور که در لهجه سولقانیها و سنگانیها و کنیها و کیگاییها و رندانیها و طالونیها و امامزاده داودیها هم دیده میشود. به قول جلال در کتاب اورازان، کشار هم «دهی است مثل هزاران ده دیگر ایران که… بر سر تقسیم آبش همیشه دعوا برپاست و… مردم، چاییشان را با کشمش میخورند.» سهم آرد اهالی اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، ۸۰ کیسه بود. زمانی که هنوز نانوایی در ده ساخته نشده بود، آرد را در خانهها تقسیم میکردند و بعد از اینکه خانههای جدید بدون تنور ساخته شد، یک نفر از شهر آمد و برای روستاییان نان میپخت. کمی به حال وهوای این روستا دقیق شوید بیشتر شبیه طهران قدیم است.
میرزا علی، معلم بچههای ده
در کشار هم مثل خیلی از روستاها، درس دادن به شیوه مکتبی پیش میرفت و البته چندان هم برای اهالی مهم نبود. چون سن بالاهای ده، اکثراً سواد قرآنی داشتند و درس خواندن رسم نبود. «میرزاعلی» نامی در قدیم از کن به کشار میآمد و به کودکان درس قرآن یاد میداد. به همین خاطر اغلب سالمندان ده فقط سواد قرآنی دارند. امروزه در کشار بالا مدرسه ساخته شده، اما اهالی کشار پایین به دلیل نزدیکی به روستای سولقان فرزندانشان را برای تحصیل به آنجا میفرستند.
پول حمام برای مردها یک تومان و زنها یک قرص نان
قدیمترها (نزدیک به بیست، سی سال پیش) ده، حمام عمومی داشته و خزینه و… که از آب چشمه آبشخور داشته و سوختش ازگونهای کوهی و… بوده است و یک نفر هم مأمور حمام و لنگها. اما در سالهای اخیر علاوه بر آب لوله کشی، خانههای روستاییان به گاز شهری هم مجهز شده است. به همین خاطر همه اهالی حمامدار شدهاند. برای حمام رفتن رسم و رسوم خاصی وجود داشت. به نقل از اهالی برای رفتن به حمام، باید مردها یک تومان پول و زنها یک قرص نان میدادند. نزدیک به ۴۰ سال قبل سپاه دانش وارد ده میشود،
مسئول سپاه دانش حکم میکند برای محلهای اصلی، چراغ بادی بگذارند و بعد از مدتی آب حمام را آلوده تشخیص میدهد و از خانوادهها سری ۸۰ تومان میگیرد و به حساب آن زمان ۸۰ هزار تومان جمع میکند و به حساب دولت میریزد و بعد بودجهاش تصویب میشود و ساخت حمام عمومی در دستور کار قرار میگیرد. زمانی که برای ساخت حمام آمدند، میخواستند حمام را در کشار پایین بسازند، اما در نهایت این مکان عمومی در کشار بالا احداث شد. رسم و رسوم کشار در حد و حدود روستایی خودش است؛ یعنی همه ده با هم فامیل هستند و اگر عزا و عروسی به هم برخورد کند، عروسی باید تعطیل شود وگرنه میان طایفهها شکرآب میشود.
معماری خشتی خانهها
بیشتر خانههای کشار در قدیم از سنگ و خشت بوده و البته امروزه کــه خانهها را با آجر و آهن و سیمان میسازند، دیگر خبری از آن خانهها نیست. ولی به هر حال تک وتوک خانههایی را در میان روستا میبینید که پیشان با سنگ ساخته شده و دیوارهایشان کاهگلی است. به گفته اهالی، در قدیم برای ساخت خانه اهالی به شهر میرفتند و چند قالب خشتزنی میخریدند و به ده میآوردند. خاک و آب و مقداری هــم کاه را مخلوط میکردند و چند ساعت لگد میکردند تا گل، خودش را بگیرد و چسب پیدا کند. بعد آن را داخل قالب میریختند و در آفتاب خشک میکردند. این تمام معماری قدیمهای کشار است. هر شخصی که یک قالب خشت داشت، با کمی تجربه میتوانسته خانه بسازد و آرامش و امنیت را برای خودش فراهم کند.
گل فروشی؛ شغل دوم
محصول اصلی کشار بالا، هلو است اما تک وتوک، درختهای گردو، شاتوت، انجیر و گیلاس را هم میتوان در باغها دید. کشاریها در قدیم محصولاتشان را بار الاغ میکردند و به سمت گمرک میبردند؛ کاری که بین روستاییان این اطراف، خیلی معمول بوده است. بیشتر باغها حوضچه ذخیره آب دارد که از آب چشمه پر میشود. تابستانها کم آبی زیاد میشود و مالکیت زمینها هم بیشتر با امضای شورا تأیید میشود و اگر کسی قطعهای در کوه داشته باشد، میتواند با آبادکردن بالای زمین، قطعهاش را بزرگتر کند و گاه، این کار میتواند تا قله هم پیش برود. تابستانها همه خانواده مشغول باغداری میشوند و زمستانها و باقی فصلها به گلفروشی میپردازند. بیشتر گلفروشها و باغچهدارهای تهران کشاری هستند و این کار از قدیم برای اهالی، رسم بوده است.